سال پیش دانشگاهی خیلی رومون فشار بود. فراتر از تمام بچه های پیش دانشگاهی دیگه

چون ما مدرسه مونو تغییر داده بودیم و همه میگفتن شکست میخورین. دائم القا میکردن و ما مثل یه جنگجو ایستاده بودیم

حتی بعضیا از روی ترحم غرورمونو خرد میکردن و به تصمیم مون احترام نمیذاشتن. این بیشتر درد داشت.

خیلی صبوری کردم. شاید 7 ماه تحت فشار دائم. تا سنجش اصلی یعنی بعد عید، هیچکس رومون حساب نمیکرد.

اون موقع ها وضعیت سفید نشون میداد؛ نوبه اول پخشش بود.

یه شب ، ساعت 8 که کلاسای مدرسه تموم شد و تو ترافیک گیر کرده بودیم ، هندزفری تو گوشم بود و پلی کردم.

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

بغض 7 ماهه ام یه دفه تو ماشین ترکید وهق هق سردادم و بقیه نمیدونستن چطوری آرومم کنن.

این شعر و تم و صدا ، دست برد تا ته وجودم و ناله ام سرگرفت.



عصر گذار، عصر بی خاصیت

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

تو ,، ,بودیم ,ها ,یه ,فایل ,تا تو ,تو همه ,فاصله ها ,ها را ,بدوم تا

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پوستر دیواری سه بعدی میهن پوستر هیئت رایه العباس (علیه السلام) محفل رهروان ولایت -اهواز avazkhan CRM Channel بررسی تخصصی مهندسی پزشکی من رضا هستم مرجع خرید و فروش انواع کفپوش ورزشی بدونید پایگاه رسمی اطلاع رسانی طایفه بَزی کسب و کار آنلاین سین شب نامه بـــــــــــرخوار